تقریباً همهی ما زمانی که واژهی خشم را میشنویم، تصویرهایی منفی در ذهن مجسم میکنیم، ولی آیا خشم به همان نسبت که به آن جبهه گرفته میشود، منفی است؟ آیا این راهکار درستی است که بهمحض ظهور خشم جلوی دهان آن را بگیریم و در اتاقی تاریک پنهانش کنیم؟ اگر خشم بهعنوان عامل محرک وجود نداشت، جامعه از چه تغییرات مثبتی بیبهره میماند؟
ما انسانها تجربههای نسبتاً مشترکی از سد و دیوار ساختن در برابر تجربه و ابراز هوشیارانه خشم داریم؛ مثلاً ممکن است از رفتار یا حرف دوست خودمان خشمگین شده باشیم اما زمانی که با او دیدار میکنیم، بیش از گذشته او را در آغوش بگیریم و به او ابراز محبت کنیم و یا اینکه بدون بحث و مشاجرهای، رابطه خود را با او قطع کنیم، اما ما نمیتوانیم خشم را درون خود مدفون کنیم.
خشم دفن نمیشود بلکه به آتش زیر خاکستر مبدل میشود و پس از مدتها خواه هفتهها یا سالها، نهایتاً این خشم با نیرویی چند برابر شعلهور میشود و خود فرد یا اطرافیان وی را از درون آتش میزند. از اینرو اگر جلوی تجربه هوشیارانه خشم گرفته شود، خشم به این راحتیها قصد رفتن نمیکند و مدتها پس از رویداد مسبب، خشم همچنان تأثیرگذار خواهد بود و در روان انسان سکنی میگزیند.
«بخشی از پریشانی تو ناشی از یک خشم مدفون شده است. چیزی در تو است، نوعی ترس و کمرویی که اجازهی ابراز خشمت را نمیدهد. به جای آن به فروتنیات مینازی؛ نوعی پاکدامنی اجباری برای خود پدید آوردهای، احساسات را در عمق مدفون میکنی و چون دیگر خشمی را تجربه نمیکنی، تصور میکنی یک قدیسی.»
اروین یالوم
آنچه در این مطلب میخوانید...
خشم چیست؟
خشم یکی از عناصر مهم تعیینکنندهی سلامت روان است، زیرا خشم تجربهای بیاننشده و متداول است و معمولا هر آنچه باید بیان شود و بیاننشده بماند، آدمی را آزار میدهد. خشم یکی از سختترین انواع وضعیتهای ناتمامی است که آدمی تجربه میکند. اشخاص خشمگین به بنبست رسیدهاند و به قول پرلز همه درها به رویشان بستهشده است و نه راه پیش دارند و نه راه پس؛ نه میتوانند بهپیش بروند و با خشم به مقابله بپردازند و نه میتوانند آنچه که ناراحتشان کرده را فراموش کنند، راه گشای آشکار، بیان و تجربه خشم است. بیان خشم تنها راه رهایی از بنبست و تسکین احساس گناهی است که از خشم ناشی میشود.
خشم یک احساس پیچیده است که هم بهصورت هیجانی و هم جسمانی تجربه میشود؛ احساس جریان نوعی گرما و انرژی در بدن به همراه تراکم انرژی در گردن، شانهها و بازوها عضلات آرواره، که شخص را برای عملی پرخاشگرانه آماده میکند. زمانی هیجان خشم به سراغ فرد میآید که تهدیدشدگی یا تجاوز به حریم شخصی را احساس میکند. بهطورکلی ابراز هیجانها از جمله خشم، میتواند سازنده و سالم باشد و یا غیرسالم و مخرب. خشم هیجانی منفی نیست و نباید از آن گریخت چراکه هیجانات مشکلزا نیستند؛ این دفاع در برابر آنها است که مشکلساز میشود و افرادی که خشم خود را با شیوههای درست ابراز میکنند، عمیقاً احساس مثبت آزادی را از درون وجودشان حس میکنند و تجربه آن به نوعی احساس قدرتمندی و تسلط میانجامد.
خشم اگر واقع بینانه نگریسته شود، هم دارای اثرات مخرب مانند آسیب زدن به خود و دیگران است و هم تأثیرات سازندهای نظیر ابراز احساسات، برقراری و تداوم روابط مطلوب و همچنین حفظ نقش و جایگاه خود بین اطرافیان را در پی دارد. در اکثر موارد علت اصلی خشم ناکامی است؛ ناکامی در واقع حالت و شرایطی است که فرد به هر دلیلی نتوانسته است، به خواستهی خود برسد و یکی از ملموسترین ناکامیها، مورد بیتوجهی و بیاعتنایی قرار گرفتن است. از آن رو که خشم اغلب با اضطراب پیوند میخورد و تداعی میشود، معمولاً به شیوههای دفاعی ابراز میشود.
برخی افراد از تجربه این هیجان اضطراب برانگیز اجتناب میکنند، بدین طریق که آن را درونی کرده و در نتیجه افسرده میشوند، بعضی دیگر آن را در قالب به عمل درآوردن آن به شیوههای مخرب تخلیه میکنند. در هر دو حالت این تجربه خشم نیست که مشکلآفرین میشود بلکه اشکال از شیوههای دفاعی ابراز آن است؛ مهم این است که خشم شفاف و صحیح ابراز شود نه اینکه به آن پیچ و خم داده شود و به عنوان مجوزی برای انجام رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی تلقی شود.
تفاوت خشم با خصومت و پرخاشگری
پرخاشگری یک رفتار است که هدف آن صدمه زدن به افراد و یا اموال آنها است که میتواند بهصورت سوءاستفاده کلامی، تهدید کردن و یا اعمال آسیبزننده باشد. اما خشم یک احساس است که الزاماً منجر به پرخاشگری نمیشود، بنابراین یک فرد ممکن است خشمگین شود اما الزاماً رفتار پرخاشگرانه نداشته باشد.
خصومت به مجموعهای از نگرشها و قضاوتهای برانگیزاننده رفتارهای پرخاشگرانه اطلاق میشود. بهطور کلی خشم به هیجان، خصومت به نگرش و پرخاشگری به رفتار انتساب میشود. خشم حالت هیجانی است که میتواند زیربنای خصومت و پرخاشگری باشد.
نشانههای بروز خشم
زمان بروز خشم، بدن در حالت انگیختگی و آماده باش قرار میگیرد. این فعالیتها معمولاً با یک سری تغییرات فیزیولوژیک و روانی همراه است. معمولترین این نشانهها عبارتاند از افزایش ضربان قلب، گشاد شدن مردمک چشم، انقباض عضلات بدن، افزایش سرعت تنفس، بیحسی و کرختی، لرزش صدا و غیره. البته باید توجه داشت که این علائم در افراد یکسان پدیدار نمیشود.
شیوههای ابراز خشم خشم بهصورت پرخاشگری فیزیکی و کلامی، خصومت، مخالفت، انتقاد، احساس رنجش، بارها دربارهی چیزی حرف زدن، دوری و اجتناب از مسائل و افراد، ابراز میشود. گرچه خشم هیجان طبیعی و گاه مفید است، اما خطرهایی نیز به همراه دارد. وقتی خشم خارج از کنترل و مخرب باشد، میتواند به مشکلاتی در کار، روابط بین فردی و کیفیت زندگی منجر شود. در این بخش به چهار شیوهی معمول و آسیبزای بروز خشم اشاره میکنیم:
پرخاشگری منفعل: خودداری از تشویق یا توجه و مهربانی، فراموش کردن یا زیر پا گذاشتن تعهدات، خودداری از برخورد یا رفتار دوستانه، دست زدن به اقداماتی که فرد میداند طرف مقابلش را عصبانی میکند.
طعنهزنی: مسخره کردن یا به زبان آوردن سخنانی کنایهآمیز در مورد دیگران، بیان کردن رازهای مخفی آزاردهنده یا تحقیر کردن شخص جلوی دیگران، استفاده از لحن یا رفتاری که حاکی از تنفر و یا ناخشنودی باشد.
خشم سرد: قهر کردن یا کنار کشیدن خود برای دورههای زمانی متعدد، خودداری از رفتار دوستانه، انکار و کتمان اشتباهات و همچنین خودداری از گفتوگوهای عاطفی.
پرخاشگری: بلند کردن صدا، ناسزا گفتن یا به زبان آوردن کلمات توهینآمیز، نفرین کردن، سرکوفت زدن، داشتن افکار یا تصوراتی از صدمه زدن به افراد یا اموال آنها، کتک زدن را میتوان از دستهی پرخاشگری بهحساب آورد.
خشم همیشه ماند یک طوفان بروز پیدا نمیکند؛ این احساس مانند دیگر احساسات در زندگی روزمرهی ما جاریست و از عوامل بیرونی هم تأثیر میپذیرد و تشدید یا تضعیف میشود. در ادامهی مطلب به چند عامل روزمرهی تأثیرگذار بر خشم میپردازیم.
تأثیر خستگی افراد بر احساس خشم
بسیاری از افراد با مشکل کم خوابی دست و پنجه نرم میکنند، حدود یک چهارم بزرگسالان بریتانیایی گزارش کردهاند که از مشکل بیخوابی رنج میبرند و همین امر منجر به بروز خشم و عصبانیت در آنها میشود. از آنجا که خشم میتواند کیفیت خواب را تضعیف کند، تا همین اواخر مشخص نبود که آیا اختلال خواب باعث افزایش احساس خشم میشود یا خیر. با این حال، در سال 2018، زلاتان کریسان و گرت هیسلر نتایج یک مطالعه آمریکایی که به بررسیِ تأثیرِ بالقوه کاهش 2 تا 4 ساعته خواب شبانهِ نرمالِ یک فرد در طول دو شب پرداخته است را گزارش کردهاند. تیم تحقیقاتی پروژه مذکور، این گروه را به همراه گروه دیگری از افراد که روال خواب منظمشان حفظ شده بود (به طور متوسط حدود هفت ساعت خواب در شب) را به آزمایشگاه آوردند. این افراد در معرض تحریکات مختلفی همچون صدای مهیب خش خش تلویزیون، قرار گرفتند. گروه افرادی که دارای محدودیت در زمان خواب خود بودند، به طور قابل توجهی بیش از افراد گروه دیگر عصبانی و خشمگین شدند.
شواهدی وجود دارد که خطرات احتمالی تهدیدکننده افراد جوان را آشکار میسازد. یک مطالعه استرالیایی بر روی نوجوانان سالم نشان میدهد که وقتی خواب شبانه آنها را به پنج ساعت در شب برای پنج شب از هفته محدود کنیم، میزان خشم، عصبانیت، سردرگمی و علائم افسردگی در آنها افزایش یافته و انرژی آنها کاهش پیدا میکند. موضوع جالبتر این است که دو ریکاوری خوابِ شبانهی 10 ساعته برای معکوس کردن این تغییراتِ منفی، کارساز نبود. پژوهشگری به نام میشل شورت اظهار داشت: «با توجه به شیوع خواب ناکافی و افزایش بروز اختلالات خلقی و بی نظمی در نوجوانان، یافتههای ما اهمیت خواب کافی برای کاهش این خطرات را برجستهتر میکند.»
احساس برآشفتگی و تحریکپذیری
برخی از تجربیات روزمره نیز میتواند باعث افزایش احساس خشم درونی ما شود. مفهوم Hanger” ( hunger+ anger)” اصطلاحی که از ترکیب دو کلمه «گرسنگی» و «خشم» نشات گرفته، یک پدیده کاملاً ثابت شده است. با این حال، دلایل این پدیده به طور واضح بیان نشده است.
بر اساس مطالعهای که در سال 2019 در مجله ایموشن (Emotion) انجام شد، به نظر نمیرسد که این برآشفتگی ناشی از کاهش سطح قند خون باشد. جنیفر مک کورمک و همکارانش از دانشگاه کارولینای شمالیِ واقع در شهر چپل هیل دریافتهاند که گرسنگی میتواند عامل ایجاد احساسات منفی بیشتری از جمله خشم باشد؛ برای مثال برخی از شرکتکنندگانِ در این تحقیقات که احساس گرسنگی میکردند، با شدت بیشتری دیگران را مورد قضاوت قرار میدادند.
تجزیه و تحلیل آنها نشان داده است که این رویکرد، تنها زمانی اتفاق میافتد که فرد نتواند متوجه شود که عامل ایجاد کننده این احساسات منفی، گرسنگیاش بوده است و در عوض اشتباهاً عوامل دیگر، همچون رفتار شخص مقابل را مقصر این احساسات بداند. در این صورت، افراد به جای آنکه مشکل را با پیدا کردن چیزی برای خوردن حل کنند، از خود رفتارهای پرخاشگرایانه نشان میدهند.
این تیم توصیه میکند که به سیگنالهای بدن خود توجه کرده و اگر احساس برآشفتگی و تحریک پذیری میکنید، از نظر ذهنی به بررسی این موضوع بپردازید که آیا ممکن است این احساسات از گرسنگی نشات گرفته باشد یا خیر. آنها استدلال میکنند که این بررسی ذهنی میتواند در شرایط گوناگون، از موقعیتهای اجتماعی روزمره گرفته تا مراقبتهای مربوط به سلامت روان بلندمدت، کمککننده باشد.
با این حال، در برخی از افراد عوامل غیر منتظرهای نیز میتواند منجر به تحریک احساس خشم و عصبانیت شود. برای مثال، صدای بلند جویدن غذا، هورت کشیدن یا مکیدن، کوتاه کردن ناخن یا حتی نفس کشیدن میتواند کاری کند که یک فرد تا حد انفجار خشمگین شود. این افراد از «میزوفونیا» رنج میبرند ( به بیزاری از صدا دچارند)؛ در سال 2021، مطالعهای در مجله علوم اعصاب انجام شد که در این خصوص توضیح جالبی ارائه میدهد: میزوفونیا یا صدابیزاری به واسطه شنیدن یک «صدای تحریک کننده» ایجاد نمیشود و تا حدودی به «انعکاس بیش از حد» اعمال فیزیکی شخص مقابل در ذهن فرد مربوط میشود. از آنجا که این انعکاسِ بیش از حد برای برخی از افراد یک تجربه ناخوشایند را رقم میزند، دور از انتظار نیست که احساس عصبانیت را نیز در پی داشته باشد. این دیدگاه میتواند منجر به ایجاد روشهای درمانی بالقوه و مهمی شود. از آنجا که میزوفونیا گاها میتواند روابط بین افراد را از بین ببرد و حتی در موارد حاد منجر به خودکشی شود، توجه به متدهای درمانی به شدت لازم و ضروری خواهد بود.
تهدیدی برای سلامت جسمانی
حجم زیاد خشم و عصبانیت برای شما و همچنین دیگران مضر خواهد بود. سکتههای مغزی و حملات قلبی هر دو با فوران خشم و عصبانیتی که چند ساعت قبل از این اتفاقات رخ داده، در ارتباط بودهاند. اما بر اساس تحقیقاتی که در سال 2019 در مجله روانشناسی و سالمندی (Psychology and Aging) منتشر شد، احساس خشم مداوم میتواند خطر ابتلا به بیماریهای مزمن از جمله بیماریهای قلبی، آرتریت و سرطان را افزایش دهد. در واقع عصبانیت میتواند برای افراد مسن بسیار مضر باشد.
به گفته این تیم تحقیقاتیِ مستقر در دانشگاه کنکوردیای ایالات متحده و تحت سرپرستی مگان آ-بارلو، خشم و عصبانیت در حقیقت میتواند برای سلامت جسمانی افراد مسنتر بسیار مضرتر از غم و اندوه باشد. محققان دریافتهاند که در بدنِ آن دسته از مشارکت کنندگان 80 ساله یا مسنتر که گزارش داده بودند به صورت روزانه خشم را تجربه میکنند، سطوح بالاتر التهاب و بیماریهای مزمن بیشتری به چشم میخورد. البته، همانطور که میدانیم بیماریهای مزمن میتوانند به راحتی خواب را مختل کنند، همین موضوع نیز میزان خشم را افزایش میدهد، اما مطمئنا این اولین مطالعهای نیست که بین خشم (و هورمون استرس کورتیزول که در حین عصبانیت افزایش مییابد) و افزایش التهابات عمومی بدن ارتباط برقرار میکند. با این حال، خشم و عصبانیت به طور کلی احساسات بدی نیستند…
جنبههای مثبت تجربهی خشم
خشم جنبههای مثبت مشخصی دارد. اگر در زندگی یا جامعه شما مشکلی وجود داشته باشد، به کمک احساس خشم میتوانید به دیگران نشان دهید که فکر میکنید در حق شما ظلم شده است. به عنوان مثال، بروز خشم و عصبانیت میتواند نشانهای از بی گناهی فرد در مواجهه با یک اتهام نادرست باشد. خشم و عصبانیت میتواند شما را وادار کند که برای درست کردن اوضاع و شرایط، دست به انجام کاری بزنید.
نتایج مطالعهای که در سال 2020 و تحت سرپرستی جولیا ساس در مجله ایموشن (Emotion) چاپ شد، شواهدی تجربی را برای این ایده ارائه میدهد. محققان شرایط مورد نیاز برای رسیدن به نتایج این پژوهش را در یک آزمایشگاه شبیه سازی کردند. آنها دریافتند که سطح خشم احساس شده توسط یک شاهد، نشان میدهد که آیا آنها برای جلوگیری از وضعیت نامطلوب پیش آمده مداخلهای میکنند یا خیر. این تیم در مقاله خود مینویسد: این مطالعه شواهدی از « نقش مهم خشم در فرآیند روانشناختیِ شجاعت اخلاقی درونی» را ارائه میکند. البته، نقش چارچوبهای اخلاقی شخصی فرد نیز در این فرآیند تاثیرگذار است. برای مثال، اگر دیدن زنانی که به تنهایی از منزل بیرون یا به سر کار می روند، شما را عمیقاً آزرده میکند، به احتمال زیاد خشمِ ناشی از این احساس، شما را به سمت انجام اقداماتی در جهت آن سوق خواهد داد.
ابراز خشم، میتواند شما را قابل اعتمادتر و صمیمیتر جلوه دهد. این فرضیه در مطالعهای که در سال 2021 تحت سرپرستی بنجامین وارنیک بر روی بازیهای ویدیوهای Kickstarter انجام شده است، مطرح شد. به گفته محققان، کارآفرینان اغلب اینطور تشویق میشوند که نسبت به سرمایه گذاریهای خود صرفا مثبتنگر و خوشبین باشند. اما محققین دریافتند افرادی که در کنار رضایت و خرسندی، خشم و ترس خود را نیز بروز میدهند، نسبت به کسانی که فقط احساس رضایت خود ابراز میکنند، در رسیدن به سرمایههای مالی و سوددهی موفقتر عمل میکنند.
این تیم تحقیقاتی توضیح میدهد که حالت خشم و عصبانیتِ شما نشان میدهد که برای یک موضوع چقد اهمیت قائل میشوید. حتی اگر در واقعیت آنچنان احساس عصبانیت نمیکنید، میتوانید وانمود کنید که خشمگین هستید. برای صحبت درباره «نحوه ابراز خشم»، باید به این نظریه قابل توجه اشاره کنیم که حالت چهره و بدن، به بیان عبارات احساسی نمیپردازد، اما میتوان از آنها به عنوان «ابزارهایی برای تاثیرگذاری بر افراد» استفاده کرد. با این حال، شرایط گوناگون میتواند باعث شود که نسبت به خشم و عصبانیت دیگران برداشتهای متفاوتی داشته باشیم.
در پایان
اگر فکر میکنید خشم را بهدفعات زیادی احساس میکنید، زمانی را برای شناخت موقعیتهای ایجادکننده خشم بگذارید و طبیعی است که پس از آن متوجه شوید بهطور معمول نزدیکان بیش از غریبهها باعث خشم میشوند و این خشم پایدارتر و شدیدتر از خشمی است که نسبت به افراد غریبه به وجود آمده است.
پس از آن روش درست ابراز خشم باید آموخته شود، البته همیشه لازم نیست خشم به فرد مقابلی ابراز شود. اکتساب مهارتها در مورد مدیریت و بروز مناسب خشم باعث امن شدن محیط برای فرد و اطرافیان وی میشود، از طرفی به فرد کمک میکند تا رفتار خود را کنترل کرده و از نظر اجتماعی رفتار مناسب و قابل قبولی نشان دهد. ضروری است که خشم با پرخاشگری اشتباه گرفته نشود همچنین ابراز خشم نقطهی مقابل صبور بودن و مقاومت نیست. خشم خشم است، یک هیجان مانند هیجانهای دیگر و فرار از دست آن به سود هیچ فردی نیست.
واقعن ممنونم از اینکه وقت و انرژی میذارید و این مطالب رو با این کیفیت اینجا برای همه به اشتراک میگذارید. همچنین اینکه خیلی خوبه که منبع هر قسمت از مطلب رو هم گفتید. دَمِتون گرم خُلاصه 🙂