سرنوشت کودک چگونه رقم میخورد؟ وقتی شرایط بر وفق مراد نیست، چگونه میتوان از سدّ سختترین محدودیتها هم گذشت؟
این ویدئو را فقط برای یک جمله انتخاب کردم. آنجا که مادر رایان بسیار الهامبخش میگوید:
‘’ الان وقتشه که پرواز کنی
و اگر موفق نشدی، من اینجا هستم
تا بگیرمت و مراقبت باشم ‘’
این تمام چیزی است که یک کودک نیاز دارد بشنود و دریافت کند.
در مقابل، مادری که بهدنبال برآوردهکردن آرزوهای بربادرفتهی خودش در فرزندش است، سرنوشت او را «دستکاری» میکند. حتا اگر بهترین آرزوها در نظرش باشد، مانع شکوفایی میل کودک میشود. چرا که «میل» زمانی فرصت بروز پیدا میکند که کودک در فضایی به دور از خواستههای «دیگران» قرار گیرد. جایی که در تنهایی و فقدان بتواند ظهور کند.
بنابراین «سرنوشت من» در گرو آن چیزی است که مهمترین «دیگری» از من میخواهد. او اصلن چرا من را به این دنیا فراخوانده؟ مادر فرزندی را آورده تا مثل خودش کمبودهای کودکیاش را نداشته باشد و در رفاه، لای پَرِ قو بزرگ شود؟
اما این سلطهی دیگری با کودک چه میکند؟
برای او «همهچیز» حاضر باشد، «همهچیز» از قبل برنامهریزی شده باشد. کودک تنها به مخاطبی میماند که قرار است در این برنامه شرکت کند! او بازیگر نقشی است که مادرش از پیش نوشته.
حالا شما بگویید،
کودک اکنون لای پَرِ قو است؟
یا بهقول لکان
‘’ در دهان یک تمساح؟ ’’
متن: یاسر درخشان
این یادداشت را همراه با ویدئوی آن در اینستاگرام مرکز تجربه زندگی ببینید.